راستی همسایه ی محترم بود که راجع بهش قبلن گفته بودم ؛نی نی شون دخمله :الناز خانم. خدا حفظش کنه براشون انشاالله. یه روز به بهونه ی دادن گوشت نذری با ابولفضل رفتیم در خونشون ولی نشد بریم داخل، بنده خدا کلی اصرار کرد اما چون ابوالفضل گلم سرماخورده بود و البته کادویی هم نگرفته بودم نشد برم. حالا میخوام یه لباس خوشکل بخرم ببرم برا دخملی کادو. ولی جالب بود در خونشون که ایستاده بودیم ابوالفضل مدام هجوم میبرد که بره داخل خونه، تازه کلی هم برا خانم همسایه خندید و دست تکون دادو خلاصه خودشو شیرین کرد حتمن میدونه دوستش اونجاست . خانم همسایه هم شرمنده مون کردو پولی داد دست ابوالفضل برای کادوش.دستش درد نکنه.انشاالله تلافی میکنیم. ...